چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
من از آن یکی گـزیدم که بجـز یکـی ندیدم
که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد
عجب از حبیـبم آید که ملول می نماید
نکند که از رقیبان سـخنی شـنیده باشد
اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند
به کسی مبـاد از ما که بدی رسـیده باشد.
صادق سرمد
بازدید : 43 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 14:7 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …
نجمه زارع
بازدید : 47 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 14:0 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |
تلفیق شراب و شب و سیب است نگاهت
لبریـــــــز غـــــزلهـای عجیب است نگاهت
مــــوهای سیاه تــــــو شبیه شب یلداست
باجلوه ی مهتــــــــــاب رقیب است نگاهت
ای صاحب حــور و پـری و کژدم و ماهی
آمیزه ای از سحر و فریب است نگاهت
دشتی ست پر از شعر و غزل،برکه و باران
ماوای غـــــزالان غـــــریب است نگــــاهت
امشب عـرق شـرم بــــه آیینه نشسته ست
ازبس که نجیب است و نجیب است نگاهت
تو وسوسه انگــــــــــــــیزترین شعر خدایی
چون آیه ی آییــــــنه و سیب است نگاهت
سوفی صابری
بازدید : 44 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 14:0 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |
پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بود
ماه برکوی دل نمیتابید، خانه ام انتهای عالم بود
کنج آیینهام نمی خندید برق سوسوی کوکب بختم
بیسحرگاه خنده خیست، باغ بیباغ، قحط شبنم بود
تا رسیدی خدا تبسم کرد، با عبور تو کوچه پیدا شد
قبل از آنی که بگذری از دل، عطر در انحصار مریم بود
محو شب مانده بودم و مبهوت از خیالی که با تو زیبا شد
قد کشیدی از عمق احساسم، لرز قلبم چو شانه بم بود
بین عقل و جنون غزل رویید، شانه در شانه، خستگی خوابید
دست عشقت چه قدرتی دارد، کارد آن سوی استخوانم بود
چشمهایت مرا صدا میکرد، روح من سر به زیر میانداخت
رد شدم آزمون جرات را، درصد عشقبازیام کم بود
ماه؛ بین من و تو قسمت شد، عشق از روی سادگی خندید
جای انگشتهای حوا ماند روی سیبی که دست آدم بود
عباس کریمی
بازدید : 34 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 13:57 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن
شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن
دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن
عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن
صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
باران من خاک شو و بارورم کن
افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن
پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن
شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه ی تو، مختصرم کن
حسین منزوی
بازدید : 41 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 13:53 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی
فریدون مشیری
بازدید : 48 |
تاریخ : جمعه 26 خرداد 1391 زمان : 13:51 |
نویسنده : یاس آبی |
نظرات () |